کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما ...

1394/10/16

کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما ... خیلی زود باید کودکی را رها کنند ... جنگ های زیادی هست، رنج های زیادی هست. جبرهای زیادی هست.

می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار  ***   بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید


«صائب تبریزی»



نظرات کاربران

ghasedak - 2016-01-06 22:39:26
پست ناراحت کننده ای بود:(
س.م.ط.بالا - 2016-01-06 22:40:40
متاسفانه.
FTM - 2016-01-07 22:23:03
اما من از درون سينه خبر دارم ازخانه هاي خونين از قصه ي عروسك خون آلود از انفجار مغز سري كوچك بر بالشي كه مملو روياهاست - - روياي كودكانه ي شيرين از آن شب سياه آن شب كه درغبار مردي به روي جوي خيابان خم بود با چشمهاي سرخ و هراسان دنبال دست ديگر خود مي گشت باور كنيد من با دو چشم مات خودم ديدم كه كودكي ز ترس خطر تند مي دويد اما سري نداشت لختي دگر به روي زمين غلتيد و ساعتي دگر مردي خميده پشت و شتابان سر را به ترك بند دو چرخه سوي مزار كودك خود مي برد چيزي درون سينه ي او كم بود.... قیصر